آیه 109 سوره یوسف
<<108 | آیه 109 سوره یوسف | 110>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما هیچ کس را پیش از تو به رسالت نفرستادیم جز آنکه رسولان همه (مانند تو) مردانی بودند از اهل شهرهای دنیا که به وحی ما مؤیّد شدند، (اینان که به انکار رسول به راه کفر و باطل میروند) آیا در روی زمین سیر نکردهاند تا عاقبت حال پیشینیانشان را (که چگونه هلاک شدند) بنگرند؟ و محققا سرای آخرت برای اهل تقوا (از حیات دنیا) بسیار نیکوتر است، آیا تعقل نمیکنید؟!
و پیش از تو [بخاطر هدایت مردم] جز مردانی از اهل آبادی ها را که به آنان وحی می نمودیم نفرستادیم. آیا [مخالفان حق] به گردش و سفر در زمین نرفتند تا با تأمل بنگرند که عاقبت کسانی که پیش از آنان بودند [و از روی کبر و عناد به مخالفت با حق برخاستند] چگونه بود؟ و مسلماً سرای آخرت برای کسانی که پرهیزکاری کردند، بهتر است؛ آیا نمی اندیشید؟
و پيش از تو [نيز] جز مردانى از اهل شهرها را -كه به آنان وحى مىكرديم- نفرستاديم. آيا در زمين نگرديدهاند تا فرجام كسانى را كه پيش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه پرهيزگارى كردهاند بهتر است. آيا نمىانديشيد؟
و ما پيش از تو به رسالت نفرستاديم مگر مردانى را از مردم قريهها كه به آنها وحى مىكرديم. آيا در روى زمين نمىگردند تا بنگرند كه پايان كار پيشينيانشان چه بوده است؟ و سراى آخرت پرهيزگاران را بهتر است، چرا نمىانديشيد؟
و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانی از اهل آبادیها که به آنها وحی میکردیم! آیا (مخالفان دعوت تو،) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند چه شد؟! و سرای آخرت برای پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمیکنید؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«إِلاّ رِجَالاً»: یعنی پیغمبران همه مرد بودهاند؛ نه فرشته یا جنّ یا زن. «مِنْ أَهْلِ الْقُرَی»: از میان اهالی شهرنشین. یعنی پیغمبران شهرنشین بودهاند؛ نه بیابانگرد و صحرانشین، و لذا کاملاً از اوضاع و احوال و مشکلات مادی و معنوی زندگی باخبر و مطّلع بوده و از روی شناخت به رفع مشکلات و کار تبلیغ پرداختهاند. «دَارُ الآخِرَةِ»: سرای آخرت. دنیای دیگر. اضافه موصوف به صفت است. یعنی (الدَّارُ الآخِرَةِ).
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ «109»
و پيش از تو (پيامبرى) نفرستاديم، جز مردانى از اهل آبادىها را كه به آنان نيز وحى مىكرديم. (با وجود اين) آيا در زمين سير نكردهاند تا عاقبت كسانى را كه پيش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سراى آخرت براى كسانى كه تقوا پيشه كردهاند بهتر است. آيا نمىانديشيد؟
نکته ها
بارها مخالفان انبيا بهانه مىگرفتند كه چرا پيامبران انسانهايى همانند ما هستند؟ گويا مردم زمان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز اين چنين فكر و سؤالى را داشتند كه اين آيه، هم پاسخ
جلد 4 - صفحه 303
مىگويد و هم هشدار مىدهد.
پیام ها
1- همه انبيا مرد بودهاند. «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجالًا» شايد به خاطر آن كه امكان تبليغ، هجرت و تلاش، براى مرد بيشتر است.
2- علوم انبيا از طريق وحى و به اصطلاح «لدّنى» بوده است. «نُوحِي إِلَيْهِمْ»
3- پيامبران از جنس مردم بوده و در ميان آنان زندگى مىكردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشهگير ونه اهل رفاه.) «مِنْ أَهْلِ الْقُرى»
4- سير و سفر بايد هدفدار باشد. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا
5- مشاهده مستقيم از كارآمدترين شيوههاى دريافت حقيقت است. أَ فَلَمْ يَسِيرُوا ... فَيَنْظُرُوا*
6- سير و سياحت در زمين و آگاهى از تاريخ و درس عبرت گرفتن، براى هدايت و تربيت بسيار كارگشاست. «فَيَنْظُرُوا»
7- حفظ آثار باستانى براى عبرت و بازديد آيندگان لازم است. «فَيَنْظُرُوا»
8- فرستادن انبيا، نزول وحى و هلاكت مخالفان لجوج آنها، همه از سنّتهاى الهى در تاريخ است. «كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
9- كفار از مخالفت با پيامبران چيزى بدست نمىآورند، در دنيا گرفتار قهر و عذابند. ولى اهل تقوا به آخرت كه بهتر از دنياست مىرسند. «وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ»
10- به كار انداختن عقل و فكر بشر از اهداف رسالت انبيا و قرآن است. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»*
11- خرد و انديشه، انسان را به سوى مكتب انبيا پيش مىبرد. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 304
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ (109)
و چون از جمله شبهات منكرين نبوت حضرت ختمى مرتبت آنكه: اگر خداوند متعال اراده مىفرمود ارسال پيغمبر را هر آينه ملكى را مبعوث مىنمود، حق تعالى بر رد و الزام آنها فرمود:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ: و نفرستاديم پيش از تو براى رسالت و دعوت خلق به حقانيت. إِلَّا رِجالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى: مگر مردانى را كه وحى
«1» همان مدرك، صفحه 22
جلد 6 - صفحه 314
فرموديم بسوى ايشان از اهل شهرها كه از جهت علم و فضل و عقل و كمال سر آمد عصر بوده كه پيغمبر از جنس خودشان مبعوث مىشد، چگونه تعجب نمايند در حق تو اى رسول اكرم و حال آنكه مقام جمع الجمعى را دارا و افضليت و اكمليت تو بر عالميان هويدا، بلكه علت غائى موجودات، وجود تو؛ و ظهور مخلوقات، پرتو نور تو باشند.
علّة الكون و لولاه لما
كان للعالم عين و اثر
تبصره- چون نبوت، رياست تشريعى و مقام ولايت كليه الهى است، لذا كسى را شايسته باشد كه در قواى جسمانى و عقلانى هم به مرتبه كمال باشد؛ بنابراين اهل باديه و صحرانشينان و دهات را پيغمبرى نشايد، زيرا از حيث علم و عقل و ادراكات، پستتر از شهريها هستند.
و ايضا زنان هم از اين سمت محرومند، زيرا هر چه داراى كمالات شوند باز به درجه علم و عقل و كمال مردان نرسند، و ترجيح مادى و معنوى با مردان است «الرّجال قوّامون على النّساء» گذشته از اينها تمام عقلا و حكما و فلاسفه عالم تصديق دارند كه مردان در اصل خلقت بر زنان ممتاز، و تساوى رتبه نخواهند داشت، و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام از حقيقت آنان اخبار فرموده: هنّ نواقص العقول و نواقص الايمان. «1» بنابراين وجودى كه نقص عقل و نقص ايمان داشته باشد، البته اقصى مرتبه كمال را نيابد.
و ايضا از طايفه جن هم پيغمبر مبعوث نشود، زيرا طبع نارى آنها غلبه، لذا مزاج اعتدال را ندارند؛ و بعلاوه سنخيت و جنسيت را كه ملاك دعوت و تكميل جامعه بشريت است فاقد باشند.
بعد از آن در مقام تهديد مخالفان فرمايد: أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ: پس سير نمىكنند و سفر ننمايند اين جاحدان و كافران در زمين. فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ
«1» نهج البلاغه فيض ص 179 و در آن چنين است: معاشر النّاس انّ النّساء نواقص الايمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول- الخ.
جلد 6 - صفحه 315
عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ: تا بنگرند و نگاه كنند چگونه شد عاقبت و سر انجام كسانى كه پيش از ايشان بودند و مانند اينان تكذيب و عناد ورزيدند از قبول حق، لا جرم عذاب استيصال آنها را هلاك و آثارشان به كلى محو گشت؛ اكنون منكرين نبوت و شريعت تو اى رسول محترم مگر اين واقعات را نديدند يا نشنيدند تا عبرت يابند و متنبه شوند.
وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا: و هرآينه سراى ديگر كه محل ثواب است بهتر باشد مر كسانى را كه بيانديشند مخالفت الهى را و بترسند عذاب سبحانى را به درك واجبات و ترك محرمات. أَ فَلا تَعْقِلُونَ: پس چرا تعقل و تفكر ننمايند منكرين و مخالفين تا حقيقت مطلب را دريابند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (108) وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ (109)
ترجمه
بگو اين راه من است ميخوانم بسوى خدا از روى بينائى، من و كسيكه پيروى كرد مرا و منزّه است خدا و نيستم من از مشركان
و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را كه وحى مينموديم بايشان از اهل بلاد آيا پس سير نميكنند در زمين پس بنگرند چگونه بود انجام آنانكه بودند پيش از ايشان و هر آينه سراى آخرت بهتر است مر آنانرا كه بپرهيزند آيا بعقل در نمىيابيد.
تفسير
- پيغمبر اكرم بعد از اتمام حجّت بر اهل شرك و نفاق مأمور شد بآنها بفرمايد كه اين دعوت بتوحيد و اعداد براى معاد راه و طريقه من است و آن طريقه اين است كه ميخوانم بسوى خدا مردم را از روى بصيرت و بينائى و يقين نه از روى حدس و گمان و تقليد من ميخوانم و كسيكه شما ميدانيد از روز اوّل دعوت متابعت نمود از من بتمام معنى و كمال تبعيّت كه على بن أبي طالب است و بعد از او اولادش كه اوصياء منند چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و در بعضى از روايات اختصاص بامير المؤمنين عليه السّلام داده شده و معلوم است كه او فردا كمل است و از امام جواد عليه السّلام نقل شده كه براى رفع استبعاد از امامت خود در خردسالى فرمود قسم بخدا متابعت ننمود پيغمبر را جز على با آنكه نه سال داشت و من نيز نه سال دارم و اين آيه را تلاوت فرمود كه دلالت دارد بر آنكه دعوت بحقّ بصيرت لازم دارد سالخوردگى در آن معتبر نيست و اين معنى را قمّى ره و عياشى ره نيز نقل نمودهاند و بعضى تمسّك كردهاند باين آيه بر آنكه داعى الى اللّه و مبلّغ اسلام بايد عالم و مجتهد باشد و از مقلّد روا نيست و حقير در ذيل آيه شريفه و لتكن منكم امّة يدعون الى الخير سوره آل عمران شرايط آنرا مستوفى بيان نمودم و تكرار نميشود و بنابراين مراد از كسانيكه متابعت نمودند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را آنانند كه لياقت اين مقام را دارند و وظيفه آنها دعوت بحقّ و تبليغ احكام است چنانچه مستفاد از ظاهر آيه شريفه است و اختصاص بائمّه اطهار ندارد اگر چه ايشان اكمل افراد و اوضح مصاديق ميباشند و بعضى على بصيرة را خبر مقدّم و انا را مبتداء مؤخّر و من اتّبعنى را
جلد 3 صفحه 183
عطف بر آن دانستهاند و بنابراين جمله مستقلّهايست و مربوط بكلام سابق نميباشد يعنى من و پيروانم با بصيرتيم و بنابر معناى اوّل انا تأكيد ضمير مستتر در ادعو است و من اتبعنى فاعل يدعوكم مقدر ميباشد و مربوط بجمله قبل است و شك نيست كه معناى اوّل اظهر و احسن و اتقن است. و منزّه است خدا از شريك و از آنكه غير بصير را داعى بسوى خود قرار دهد و من فقط براى رضاى خدا دعوت ميكنم و اغراض ديگر را با خدا شريك در قصد نمينمايم و در زمره مشركين بهيچ وجه از وجوه مذكوره قبلى نيستم تا اينجا مفاد آيه اوّل است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور بود بابلاغ آن و در آيه دوّم خداوند ميفرمايد و نفرستاديم پيش از تو مگر مردانى را از بشر نه ملائكه و نه جن و نه زن كه وحى نموديم بآنها و ممتاز شدند بآن از غير خودشان و ايشان از اهل آباديها بودند اعمّ از ده و شهر، و صحرا نشين نبودند چون آنها از علم و معرفت و ادب دورند چرا سير ننمودند در زمين و بديده عبرت نظر نكردند كسانيكه بهواى نفس با تو عناد و لجاج مينمايند در آثار باقيه اقوام سابقه كه بعذاب الهى گرفتار شدند تا به بينند و بدانند كه چيزى با خود نبردند جز حسرت و ندامت يا چرا سير ننمودند در احوال اهل زمين كه در تواريخ و قرآن ذكر شده تا به بينند چگونه بوده است عاقبت پيشينيان آنها كه تكذيب انبياء را نمودند و مغرور شدند بنعمت موقت دنياى دنى با آنكه سراى آخرت كه باقى و ثابت است بهتر است براى كسانيكه پرهيز نمودند از شرك و معصيت خدا آيا تعقّل و تفكّر نميكنيد تا بدانيد و بفهميد خيريّت آنرا ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِكَ إِلاّ رِجالاً نُوحِي إِلَيهِم مِن أَهلِ القُري أَ فَلَم يَسِيرُوا فِي الأَرضِ فَيَنظُرُوا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَيرٌ لِلَّذِينَ اتَّقَوا أَ فَلا تَعقِلُونَ (109)
و نفرستاديم از پيش از تو مگر مرداني که وحي فرستاديم بسوي آنها از اهل شهرستانها و آباديها پس سير نميكنند در روي زمين پس نظر كنند چگونه بوده عاقبت كساني که از پيش از آنها بودند و هر آينه دار آخرت بهتر است از براي كساني که متقي باشند آيا پس تعقل نميكنيد.
وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِكَ إِلّا رِجالًا اشاره بانبياء سلف است از آدم و شيث و نوح و ابراهيم و هود و صالح و لوط و شعيب و ذا الكفل و موسي و هارون و داود و سليمان و ايوب و يوسف و عيسي و اسحق و يعقوب و غير اينها از پيغمبران نُوحِي إِلَيهِم که بر آنها وحي فرستاديم براي هدايت و ارشاد بندگان مِن أَهلِ القُري که هر كدام در يك قسمت زمين بر قوم خود از شهرستانها و آباديها که آنها را سوق دهند بسعادت دارين و نجات از مهالك نشئتين و تكميل عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه و رفع مفاسد و مضار و جلوگيري از عقائد باطله و صفات خبيثه و افعال قبيحه و اعمال سيئه.
أَ فَلَم يَسِيرُوا اينکه قوم شما از مشركين و كفار و مؤمنين بسير تاريخ و پرسش از حالات سابقين که ما در هر قومي مؤمنين بانبياء را نجات داديم و كساني که ايمان نياوردند و مخالفت انبياء را كردند بعذابهاي گوناگون هلاك كرديم في الارض در هر نقطه از زمين.
فَيَنظُرُوا بنظر علمي و فكري و تذكري كَيفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم از طوفان قوم نوح و ريح قوم هود و صيحه قوم صالح و خسف قوم لوط
جلد 11 - صفحه 294
و صاعقه قوم شعيب و غرق قوم موسي و ارسال ابابيل بر اصحاب فيل و غير اينها بخود بيايند و بترسند که سنّة الهي با كفار و مشركين چه بوده و با مؤمنين چه بوده وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبدِيلًا احزاب آيه 62 فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبدِيلًا وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحوِيلًا فاطر آيه 41 و 42.
وَ لَدارُ الآخِرَةِ خَيرٌ بهشت و نعمتهاي او و سعادت و رستگاري و حيات ابدي بهتر است از زخارف دنيوي و حيات موقّتي که كفار و مشركين علاقهمند بآنها هستند.
لِلَّذِينَ اتَّقَوا که مراتب تقوي را تحصيل كند از ترك عقائد فاسده و اخلاق رذيله و معاصي الهيه.
أَ فَلا تَعقِلُونَ خداوند بانسان عقل افاضه كرده که درك حسن و قبح و خير و شرّ و نفع و ضرر و سعادت و شقاوت و حق و باطل را كند و متنبه شود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 109)- و از آنجا که یک اشکال همیشگی اقوام گمراه و نادان به پیامبران این بوده است که چرا آنها انسانند! قرآن مجید یک بار دیگر به این ایراد پاسخ میگوید: «ما هیچ پیامبری را قبل از تو نفرستادیم مگر این که آنها مردانی بودند که وحی به آنها میفرستادیم، مردانی که از شهرهای آباد و مراکز جمعیت برخاستند» (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری).
آنها نیز در همین شهرها و آبادیها همچون سایر انسانها زندگی میکردند، و در میان مردم رفت و آمد داشتند و از دردها و نیازها و مشکلاتشان به خوبی آگاه بودند.
سپس اضافه میکند: برای این که اینها بدانند سر انجام مخالفتهایشان با دعوت تو که دعوت به سوی توحید است چه خواهد بود، خوب است بروند و آثار پیشینیان را بنگرند «آیا آنها سیر در زمین نکردند تا ببینند عاقبت اقوام گذشته چگونه بود؟» (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
که این «سیر در ارض» و گردش در روی زمین، مشاهده آثار گذشتگان، ویرانی قصرها و آبادیهایی که در زیر ضربات عذاب الهی درهم کوبیده شد بهترین درس را به آنها میدهد، درسی زنده، و محسوس، و برای همگان قابل لمس! و در پایان آیه میفرماید: «و سرای آخرت برای پرهیزکاران مسلما بهتر است» (وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا).
ج2، ص457
«آیا تعقل نمیکنید و فکر و اندیشه خویش را به کار نمیاندازید» (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
چرا که اینجا سرایی است ناپایدار و آمیخته با انواع مصائب و آلام و دردها، اما آنجا سرایی است جاودانی و خالی از هرگونه رنج و ناراحتی.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم